آشنایی با سنگ نبشته اورامان (کتیبه تنگی ور) - هتل داوینکو
سنگ نبشته اورامان (کتیبه تنگی ور)
سنگ نبشته اورامان (کتیبه تنگی ور)، نقش برجسته ای متعلق به دوران آشور است که به همراه یک کتیبه به خط میخی در روستای تنگی ور ، در شهرستان کامیاران استان کردستان بر فراز کوه زینانه حجاری شده است. کتیبه باستانی تنگی ور این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۵۱۱۷ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. سنگ نبشته اورامان روی صخره ای در دهانه تنگه پایین تر از روستای یوزیدر و بر دیواره کوه زینانه حکاکی شده است. این کوه در حدود 1 کیلومتری در غرب روستای تنگی ور و در در ۴۵ کیلومتری شمال غربی کامیاران واقع شده است.
این نقش برجسته در سال ۷۰۶ پیش از میلاد در یک تاق نما به ارتفاع ۱۲۰ و پهنای ۱۷۰ و عمق ۳۵ سانتی متر حجاری شده است. درون تاق نما نقش برجسته ای یک انسان می باشد که ۱۵۰ سانتی متر طول و ۳۵ سانتی متر عرض دارد.
این نقش که آن را متعلق به سارگون دوم پادشاه آشور دانسته اند، نقش انسانی را به صورت نیم رخ در لباس شاهی نشان می دهد که کلاهی استوانه ای بر سر و شلاقی در دست دارد. پای راست این نقش در جلو و پای چپش در عقب قرار گرفته و دست راستش به طرف بالا بلند شده است. دست چپ نیز بر روی شکم قرار داده شده است.
بیشتر بخوانید: معرفی عمارت سالار سعید سنندج
معرفی سنگ نبشته اورامان
کتیبه های سنگی می توانند گوشه هایی نادانسته و تاریک از تاریخ گذشته ایران را مشخص کنند. بعضی از این کتیبه ها، به خصوص کتیبه های میخی، در گذشته توانایی خواندن آن را نداشتن و تنها به عنوان آثاری تاریخی به آن ها توجه می کردند. در دوران معاصر با رمزگشایی خطوط میخی و دیگر خطوط باستانی ایران، کتیبه های میخی بسیاری در ایران خوانده و با متون مکتوب مختلف تطبیق داده شدند.
و از این به بعد زوایایی نو از تاریخ گذشته ایران کشف شد و تاریخ باستانی ایران را بازخوانی کردند. یکی از این کتیبه های مهم و ارزشمند، سنگ نبشته اورامان است که بر فراز کوه زینانه قرار دارد و به کتیبه تنگی ور و سنگ نبشته میخی اورامانات نیز مشهور است. از کتیبه تنگی ور بهعنوان یادگاری از دوره حاکمیت آشور در منطقه شمال غرب ایران یاد میشود، یادگاری که قدمت آن به حدود هزاره اول قبل از میلاد، یعنی به دوران عصر آهن بازمی گردد.
در این مکان علاوه بر کتیبه، نقش برجسته هایی دیده می شود که برخی این تصویر برجسته را از آن سارگون دوم و کتیبه را نیز متعلق به آن میدانند.
تاریخچه سنگ نبشته اورامان
از نگارش این کتیبه حدود ۲۷ قرن است که می گذرد و گذر زمان باعث شده این اثر تاریخی مهم در اثر ساییدگی، یخبندان و... دچار آسیب و خرابی شود.
کتیبه زینانه برای اولین بار در سال ۱۳۴۷ شمسی توسط یک هیئت باستان شناسی به سرپرستی علی اکبر سرفراز مورد بررسی قرار گرفت. او قدمت کتیبه را به هزاره دوم و اوایل هزاره اول قبل از میلاد و مربوط به امپراتوری آشور دانست.
اولین مقاله ای که به زبان انگلیسی در مورد سنگ نبشته اورامان با عنوان «کتیبه سارگون دوم، کتیبه تنگی ور» توسط گرانت فریم، استاد آشورشناسی چاپ شد که جامع ترین و کامل ترین مطالعه را در مورد این کتیبه انجام شد. کتیب تنگی ور با دو کتیبه دیگر مربوط به زمان سارگون دوم در قبرس و کرمانشاه، قابل مقایسه هستند و اشتراک های بسیاری دارند.
به نظر می رسد در این محدوده قلعه ای وجود داشته است که با منابع آبی فراوان، مدتی طولانی توانسته است در مقابل حملات مختلف مقاومت کند. رو به روی این کتیبه در جانب دیگر دره شکافی وجود دارد که مردم منطقه آن را زینانه می نامند. زینانه یعنی زندان کوچک که به احتمال زیاد زندان قلعه بوده است. در نزدیکی ورودی شمال غرب قلعه نیز سنگری از سنگ در مقابل معبری سخت قرار دارد که برای ورود به دژ از آن استفاده می شد.
بیشتر بخوانید: تپه قلعه زیویه کجاست؟
بهترین زمان برای بازدید از سنگ نبشته اورامان
با توجه به شرایط کوهستانی بودن این منطقه، بهترین موقع برای سفر به تنگی ور و بازدید از سنگ نبشته اورامان، فصل های گرم تر سال می باشد.
بازدید از این مکان رایگان است. توجه داشته باشید که به دلیل قرارگرفتن سنگ نبشته و نقش برجسته روی بدنه کوه، در صورت تمایل به بررسی نزدیک سنگ نوشته، باید همراه با راهنما و مجهز به تجهیزات باشید.
متن کامل سنگ نبشته اورامان
بخش های نقطه چین که در ترجمه ی کتیبه آورده شده اند، کلماتی می باشند که فریم نخوانده است و در برخی موارد، کلمه یا کلماتی میان کروشه قرار گرفته اند که برای تکمیل شدن جمله آورده شده:
در ابتدای کتیبه با مدح و نیایش خدایان آغاز میشود و بعد از آن به نام و القاب سارگون اشاره می کند و به مدح و ستایش شاه و بیان خدمات او می پردازد؛ سپس پیروزی های بزرگ سارگون و لشکرکشی وی به سرزمین کرل و دیگر پیروزی های وی شرح داده می شود؛ به شهرها، روستاها و مناطقی تصرف شده در حمله و جنگ اشاره می کند؛ در پایان کتیبه هم به کسی نفرین فرستاده شده است که کتیبه را از بین ببرد.
بیشتر بخوانید: عمارت خسروآباد سنندج کجاست
متن کتیبه:
خدای آشور شاه همه…خدایان و همه…خدایان.
خط دوم خوانده نشده است.
خدای مردوک بزرگتر از همه، او که همه ی مردمان را با غذاها آفرید…
خدای نبوکه جانشینی را به وجود آورد [احتمالا به جانشینی خود به عنون نماینده ی خدا روی زمین اشاره دارد].
خدای سین، مسلط بر آسمان و جهان مردگان…
خدای شمش، صاحب عدالت بر آسمان و جهان مردگان…
خدای ایشتار، او که انسان را آفرید و برای جنگ مهیا کرد…
خدایان هفتگانه که رهبری می کنند و خواست شاه را در جبهه ی جنگ برآورده می سازند و پیروزی را برایش فراهم می آورند.
خدایان بزرگ، گردانندگان هستی و جهان مردگان، کسانی که حمله می کنند و جنگ ها و نزاع ها را معنی می بخشند.
خدایانی که می گردند و پادشاه را برمیگزینند؛ کسی که فرماندهی را به عنوان فرمانروای مقدس بر عهده دارد. آنها قلمرو را وسعت می دهند و آن پادشاه را از قانونگذاران دیگر برتر می کنند.
سارگن(دوم)، شاه بزرگ، شاه توانا، شاه جهان، شاه آشور، نایب السلطنه ی بابل، شاه سرزمین سومر و اکد و دوستدار خدایان بزرگ.
قهرمان بزرگ…مرد، فرمانروای دیندار، انسانی حیرتآور و شبان[خدا].
خدای آشور، نبو و مردوک، خدایان کمک کننده ی من، پادشاهی را به من بخشیدند و مرا بی همانند و مشهور و با عظمت کردند.
من همواره به عنوان غنی کنندهی«سیپار»، «نیپور» و بابل عمل کرده ام و آسیب های غیرقانونی را که توسط مردمانی والاشأن تحمل شده بود که تعداد زیادی از آنان چنین بودند، جبران کردم.
من معافیت از مالیات را که برای «بالتیل» و «آشور» برداشته شده بود، از نو برقرار کردم. با ملاحظه ی شهر «حران» [بر] دروازه ی مردم [آن شهر]، نشان «کیدینو» (اشاره به موقعیت ممتازشان دارد) را نصب کردم.
من ارتش «هومبانیگاش» (هومبان-نیگاش) عیلامی را پراکنده ساختم. من سرزمین کارالا را ویران کردم؛ سرزمین«شوردا»، شهر«کیشه سیم»، شهر«هرهر» [خارخار] سرزمین «مادها» و سرزمین «الیپی» را.
من سرزمین «اورارتو» را ویران کردم. شهر «موسسیر» و سرزمین «ماننا» را تاراج کردم و سرزمین «اندیا» و سرزمین «زیبیریم» را شکست دادم.
من فرمانروایان سرزمین «حمات»، شهر «کارخمیش»، شهر«کومموهی» و سرزمین «کاممانو» را شکست دادم و بر سرزمین «هایشن»، صاحب منصبانی نشاندم.
من شهر «اشدود» را غارت کردم. لامانی، شاه آن جا از سلاح های من ترسید… به ناحیه ای از سرزمین «ملوحا» فرار کرد. در آن جا کاملا مخفیانه شبیه یک دزد زندگی می کرد.
شپاتکو (شبیتکو)، پادشاه سرزمین ملوحا، قدرت خدایان آشور، نبو و مردوک را که من به همه ی سرزمین ها نشان دادم، احساس کرد و…
اولامانی در یوغها و دستبندهای آهنین، در بند، به زندان من آورد.
من همه ی سرزمین های «تابالو»، «کاسکو» و «هیلاکو» را از جمعیت خالی کردم و آنها را با اموال و دارایی به نزد میداس، شاه سرزمین «موسکو» تبعید کردم و قلمروی او را کاهش دادم.
در شهر «راپیه و» پیش قراول ارتش مصر را شکست دادم و پادشاه شهر «هازوتو»، کازه که بندگی مرا نمی پذیرفت، به عنوان غنیمت به حساب آوردم.
من هفت پادشاه سرزمین «انا»، یک منطقه از سرزمین «لدنانا» که خانه هایش در فاصله… (در میان) دریای غرب واقع شده بود، مطیع کردم.
من با دستان توانایم، اپل-ایدین (مردوک بالادان)، شاه سرزمین «کلده» را که بر ساحل دریا اقامت داشت و پادشاهیاش را برای مقابله با خدایان نیک، بر بابل می گسترانید، شکست دادم.
همه ی سرزمین «بیتایایکن» …ثابت کردم…
اهون داری شاه «دیلمون» که در فاصله ی…چند کیلومتری در میان…دریا، مانند یک ماهی جا گرفته بود، توانایی شاهانه ی مرا شنید و هدایای بزرگش را برای من آورد.
به وسیله ی خدایان بزرگم که جنگ افزارهای مرا قدرت بخشیدند، با قدرت و قوت شدم و همه ی دشمنانم را از بین بردم
از سرزمین لدنانا که در میان دریای مغرب (مدیترانه)، به دوری مرز مصر و سرزمین موسکو، سرزمین وسیع «آمورو»، تمام سرزمین های…
همه ی سرزمین «گوتیوم» سرزمین مادهای دور (در کنار کوه بیکنی)، سرزمین الیپی و سرزمین «راشی» (در مرز عیلام).
آن هایی که در کنار رود دجله زندگی می کنند، قبایل «اوتو»، «روبو»، «ختکو»، «لابدودو»، «کمرانو»، «اوبولو»، «رووا» و «لیتااو»…
آن هایی که در کنار رود فرات و دریای «اوکنو» زندگی می کنند. قبایل «گامبلو»، «هیندارو»، «پوکودو»، «سونیها»، مردم استپ سرزمین «لادبورو»، به تعداد زیادی که آن جا هستند.
از شهر «سامونا» به فاصله ی شهرهای «بوب» و «تله ومبان» که در مرز عیلام هستند…
سرزمین «کاردونیاش» از ابتدا تا انتها و سرزمین «بیت آموکان»، «بیتایاکین» که در ساحل دریا، به فاصله ی قلمروی «دیلمون»، واقع شده است…
من همه ی آنها را مطیع کردم و دستنشاندگانم را به عنوان دولتمردان حاکم بر آنها گماشتم و قدرت شاهانه ام را بر آنها تحمیل کردم…
در آن زمان مردم سرزمین کارالا…که…نمی خواستند از هیچ فرمانروایی تبعیت کنند…
به کوه های پرشیب پشت گرم بودند و دستنشاندهی مرا [بیرون کردند].حکمران همه ی سرزمین…
….آنها برپا و آماده شدند، برای جنگ…تعداد زیادی از مردمشان برافروخته شدند…
اسبان، قاطران…حاضرشان را…برگرداندم و…
آنها راهها را در سرزمینشان ویران و [معبدها] را مسدود کردند.
سربازان اندک من، به معبدهای دور از دسترس، شبیه عقابها[نفوذ کردند].
….آنها…سربازانشان به کوه ها فرار کردند…
باقی ماندهی آنها[اسیر شدند]و به عنوان غرامت به حساب آمدند
من لوحه ی یادبودی ساختم و روی آن پندارهای خدایان بزرگ را حک کردم. هدف های شاهانهام را با فروتنی، برای پادشاهی آسمانی بزرگشان، در مقابل آن ها نهادم.
من همه ی پیروزی های خدای آشور، پدر خدایان، بزرگ… را توضیح دادم…